دلم تنگ شده
دلم واسه یه بارون که از لای درختا بباره و روی صورتم بخوره تنگ شده.
دلم واسه یه دریای خروشان و طوفانی با یه اسکله با نرده های چوبی بوی نم گرفتش که بهش تکیه بدم تنگ شده .
دلم واسه یه جاده جنگلی سر بالا که هی زور بزنم و راه برم وهیچ آدمی هم اونجا نباشه تنگ شده .
دلم برای یه خونه قدیمی گلی که واسه قشنگیش روش گچ کشیدن ولی از سرمای دیوارای گلیش مجبوری بری زیر پتو دفن بشی!!!! تنگ شده.
دلم برای بهت و شوق اولین نگاهها تنگ شده.من حتی دلم برای خودم هم تنگ شده.....
دلم برای خودم هم تنگ شده.....
دلم برای بارون که اولش گرد خاک باد بعدش یه بارون میاد تمام زمین زمان بوی خاک میگره در عین حال که داره بارون میاد تنگ شده
بوی خاکی که واقعا آدم دیوونه میکنه
اون صدای شر شر بارون اون صدای رعد برق
اون خیس شدن زیر بارون
خدایا شکرت که انقدر امید بهمون میدی برای زندگی
هر لحظه یه جوره
هر ثانیه یه جور
هر روز خورشید از یه زاویه دیگه میتابه
و حتی هر روز زمین به دور مرکز خودش در حالی که سر سر از امید هست میچرخه
یه جورایی به خاطره حرکت دورانی انگار داره میرقصه
هر روز انسانها زنده میشن و هر روز میمیرن
همه چی خوبه انگار دنیا داره میگزره
خدایا شکرت
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دل نوشته ها، ،
برچسبها: دلم تنگ شده ,